قبله اول عاشقان

قبله اول عاشقان

شهید بهروز مرادی، سال ۱۳۳۵ در خانواده ای متوسط و مذهبی در خرمشهر به دنیا آمد. او دوران تحصیلات تا سطح دیپلم را با موفقیت تمام در خرمشهر به پایان رساند و بعد از آن برای تحصیلات عالی راهی اصفهان شد. او در اصفهان موفق به اخذ لیسانس در رشته هنرهای زیبا شد. بهروز همزمان با تحصیل در اصفهان به کار مقدس معلمی اشتغال داشت. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت تا به دفاع از ایران اسلامی بپردازد.

 
علاوه بر بهروز پدر و برادر دیگر او نیز در جبهه حضور داشتند. بهروز به شهر قهرمان پرور خرمشهر رفت، جایی که بیشترین درگیری ها در آنجا بود. پدر مبارز بهروز در این ایام در اثر اصابت ترکش به افتخار شهادت نائل شد. بهروز در ۴۵ روز آغاز جنگ رشادت‌های فراوانی از خود بر جای گذاشت. او از آخرین نفراتی بود که پس از سقوط کامل خرمشهر در روز سیاه چهارم آبان سال ۳۵۹ ، با استفاده از تیوپ ماشین از رود کارون گذشت تا در آن سوی رود به نبرد خود ادامه دهد.
 
در عملیات ثامن الائمه برادرش بهزاد به شهادت رسید. سال ۱۳۶۷ فرا می رسد، بهروز دوباره عازم میادین نبرد می شود. او در جبهه شلمچه با یک قبضه آرپی جی ۷به همراه دیگر همرزمانش به شکار تانک های دشمن می رود و در چهارم خرداد سال ۱۳۶۷  پس از انهدام هشت تانک دشمن در حالی که در اثر شلیک زیاد موشک انداز آر پی جی ۷، خون از گوش هایش سرازیر بود، هدف تیر دشمن قرار می گیرد و به شهادت می رسد.
 
شهید «بهروز مرادی» درباره‌ خرمشهر چنین می‌نویسد:
 
اگر ما عرضه این را نداشته باشیم که یک شهر را آزاد کنیم، شهری که خانه و زندگی ما در آن است و سال‌ها در آن جا رشد کرده و بزرگ شده‌ایم و مردم با هم پیوندها داشته و زندگی‌ها کرده‌اند، مطمئناً نمی‌توانیم «بیت‌المقدس» را آزاد کنیم. هدف اصلی ما آزادی بیت‌المقدس است.
 
ما می‌خواهیم عراق را نجات بدهیم، به یمن برویم و آنجا را نجات بدهیم، لبنان را می‌خواهیم آزاد کنیم. اگر ما شهر کوچکی مثل خرمشهر را نتوانیم آزاد کنیم، چطور می‌خواهیم دیگر کشورهای اسلامی را آزاد بکنیم؟
 
این‌ها میدان‌های آزمایشی است که خدا برای ما قرار داده است. اگر ما در این میدان پیروز شدیم، در میدان‌های بزرگ‌تر بعدی هم می‌توانیم پیروز شویم. لشکری که آمده و شهر را گرفته و می‌خواهد دیگر شهرهای ما را هم بگیرد، در عمل ثابت کرده که ترسو و بزدل هم هست. بزدلی دشمن را بچه‌های خرمشهری در 35 روز مقاومت به خود عراقی‌ها هم ثابت کردند.
 
دشمن آمده است که بماند. این را روی دیوارهای شهر ما نوشته است. بدون شرم نوشته‌اند: «ما آمده‌ایم بمانیم»،  اما بچه‌های خرمشهری به دشمن ثابت خواهند کرد که ترسو و بزدل‌تر از آن است که بتواند در مقابل ما مقاومت کند. قسم به خون سرخ شهدای شهرمان، ما بالاخره روزی خرمشهر را آزاد خواهیم کرد.
 
روزی که همین روزهاست و زیاد دور نیست. خرمشهر! آغوش بازکن! فرزندانت در راه‌اند. «23فروردین 1361»
 
روحش شاد و یادش گرامی


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : محمد
تاریخ : شنبه 3 خرداد 1399
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: